عاشق شیطونیاتم
الان درست 10 ماه و 16 روز و 7 ساعت که من عاشقتم و میپرستمت. هر روز خدا رو شاکرم که تو رو به ما داد. درسته خیلی شیطونی و شیطونیاتم با خودت بزرگتر میشه ولی به خاطر همین چیزاست که دوست دارم پسرم شده مونس مامانش نمیدونی چه لذتی داره که صبحا با صدای تو از خواب بلند میشم . خدایا ممنونم به خاطر لحظات قشنگ زندگیم باپویان
4 دی و خاله رها خونمون بود بابا حمید داشت دنبال یه CD میگشت که شما سر رسیدی واییییییییی من عاشق قیافه متعجب بارانم همش به من میگفت دعواش کن!
اینجا هم بهت گفتیم نکن آخه قیافشو ! خیلی سرتقی وقتی کاری میکنی نباید جلوتو بگیرن ولی مگه میشه مامانی گفتن بابایی گفتن!
9دی و خونه خاله رها سوار تاب باران شدی.دوست داشتی ولی طبق معمول فقط 5 دقیقه باهاش سرگرم بودی مثل همه اسباب بازی های دیگه فقط اگه قاشق و قابلمه باشه یک ربع
بدون شرح
سه شنبه 13دی باباحمید رفته فوتبال و شما تا 2 نصفه شب نخوابیدی اینم وضعیت تلفن ماست!
دوربین رو دست من دیدی و میخواستی بیای سراغ اون
بهت ندادم و رفتی سراغ اتاقت.الهی قربونت برم که یه لحظه آروم نمیمونی