بهار با پویانم
این عکس عشقم واسه خونه مامانی. وقتی میگیم پویان کو پسرم عکسشو نشون میده. مامان عاشقته
بیست فروردین و تولد بابا حمید به سختی تونستیم ازت عکس بگیریم!!!!!!
اینم پسر شیطون من که خونه مامانجونشو زیرورو کرد!!
پسرم عاشق تاب از وقتی تاب بازی میکنی داری شعر میخونی و ذوق میکنی و به زور باید بیارمت پایین. وقتی تو دل مامان بودی با باران اومدیم این پارک و من اون لحظه چه احساسی داشتم از اینکه با تو بیام اینجا . یه جورایی واسم دور بود یعنی نمیتونستم تصورشو بکنم ولی حالا!!!
وقتی روی سرسره میشینی باید بهت بگم بیا جوجو تا بیای ! مامان قربونت بره که همه کارات قشنگ
8 اردی بهشت و داشتیم میرفتیم ناهار بخوریم که بابا این پارک رو دید و میخواستیم ازت عکس بگیریم !!!! چه عکسی! فعلا فکر کنم عکس تکی از تو گرفتن رو باید بزاریم کنار!!