و باز هم تهران
دیگه کم کم داریم به تولد یک سالگی پسرم نزدیک میشیم وای که چه لذتی داره وقتی به اون روز فکر میکنم انقدر ذوق دارم ........ همش دارم راجب اون روز با بابا حمید حرف میزنم ایشالله یه تولد خوشکل واسه پسرم میگیرم.آخه تو عشق مامان و بابایی مونس مامانی 18دی و داریم میریم خونه ذایی عباس. تو با مامان تنها اومدی تهران تا بعد بابا بیاد
مرد کوچولوی من
اینم اوضاع اتاق خاله هانیه
22دی و قراره دوستت سام راد و خاله آذین و خاله مرجان بیان. خدا رو شکر پسر خوبی بودی فقط چون یه خورده شلوغ بود ترسیده بودی همش میخواستی پیش من باشی
نمیدونم چی میخوای بگیییییی
چه شب خوبی بود کلا با پویان همیشه خوبه!!!!