4آبان
پسرم امروز یه خورده ناآروم بود. بمیرم الهی آخه بینیش کیپ کیپ. خیلی سخت نفس میکشه. نمیدونم چه جوری سرما خورده. آخه بیرون که میریم خیلی میپوشونمش شاید پسرم عادت نداره. عصرا با هم میرفتیم پیاده روی بعدش بابا حمید میومد دنبالمون.ولی حالا که سرما خوردی میترسم بریم بیرون تو هم حوصلت سر میره همش غر میزنی.مامان یه خورده خسته شده فکر کنم وقتشه یه سر بریم پیش مامانی و بابایی
پسرم دیگه کم کم دستشو میگیره و خودشو میکشه بالا. 3آبان هم واسه اولین بار یه خورده چهار دست و پا رفت. چه لذتی داره که پاره تنم داره مراحل زیبای رشدشو طی میکنه.
پسرم اتاقشو خیلی دوست داره.با فرشش بازی میکنه یعنی تمام نخاشو داره میکنه امروز پسرم دندون دومشم درومد.مبارکت باشه عشق من. آخه هم سرماخوردگی هم دندون دراوردن خوب حق بدید غر بزنم
مامان ساره گیر داد با این لباس که شبیه ربات میشم ازم عکس بگیره منم نذاشتم
آخه با این حالم وقتش بودمن میدونم تا ازم عکس نگیره ولم نمیکنه
من عاشق بابامممممم
داریم با عمومهدی و رضا میریم صوفی.تو اونجا اذیت شدی با عمو رضا رفتین گشتین.